درد مشترکـــــــــــــــــــ :: بی زبانـــــــــی

چه میگرد در دلم
که عطر آهن تفته از کلمات ریخته است

چه میگذرد در خیالم
که قلقل نور از رگهایم به گوش میرسد

چه میگذرد در سرم
که جرجر طوفان بند شده در گلویم میلرزد

میدانی شبی تاریک در پی است
و من به چراغ نامت محتاجم
طوفان هایی سر چهار راه ها ایستاده اند
و انتظار مرا میکشند
و من به زورق نامت محتاجم

۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۰۸

فاطیما

تو برای هـمـیشه مــیروی

و مــَن
چـه قدر کار ریــخـتـه روی ســرم!

خـاطــرات زیادی برای فـرامـوش کردن دارم

۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۲

ghazal

سلام وبت خیلی زیباست

اما اصلا فکر نمیکردم پسر باشی

جالب بود

ممنون که سر زدی

بازم سر بزن و با نظرات دل گرمم کن

۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۱۵

ghazal

دوباره سلام ببخش اسمتو بد خوندم

دختری

فک کردم نوشته حمید رضایی

ببخش اگه سو تفاهم شد عزیزم

بوووووووووس

۰۷ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۴۱

بشری

برداشت زیبایی بود و با یک جمله به اندازه یک کتاب صحبت کردید.موفق باشید

۰۹ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۱۲

مهدی

سلام بسیار زیبا+++

امروز عاشوراست صدای ما رو از غزه می شنوید

هر جای دنیا
کودکان به هواپیماها
اشاره می‌کنند
در غزه
هواپیماها به کودکان ..

۱۰ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۴۸

پروانه

فدای دلت با دل نوشته هات

۱۰ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۴۱

هانیه

دستت طلا حمیده خانم

۱۰ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۰۲

نوید

زیباترین چیزی که روی زمین شناخته ام
همان گرسنگی من است
که همیشه وفادار مانده،
به تمام چیزهایی که در انتظار او بوده است!
اگر آنچه تو میخوری سر مستت نکند...
بدان از این روست که گرسنگیت کافی نیست!

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.

نام *

پست الکترونيک

سایت یا وبلاگ

پیام *

شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:

یا ، یا ، ، <strike> یا <s>، ، ، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، ، ، <a href="" title="">، ، <div align="">

کد امنیتی *

ارقام فارسی و انگلیسی پذیرفته می‌شوند

نظر بصورت خصوصی ارسال شود

پست الکترونیک برای عموم قابل مشاهده باشد

کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ

بی زبانـــــــــی

قاصدکی بی زبان که دلش می نویسد...و تو هم مانند دیگران نظاره گری

بی زبانـــــــــی

قاصدکی بی زبان که دلش می نویسد...و تو هم مانند دیگران نظاره گری

به دست اینجانب صفحه ای از نا گفته های بنده صورت گرفته است و با نوشته هایی خالی از مهارت دل خوش به حضور سروران بر سر سفره ی دلم هستم...

درد مشترکـــــــــــــــــــ

درد مشترک

خاتون من

بی زبانی

آواره جیب خانواده

نظرات (۱۴)

ارسال نظر