بی زبانـــــــــی

قاصدکی بی زبان که دلش می نویسد...و تو هم مانند دیگران نظاره گری

بی زبانـــــــــی

قاصدکی بی زبان که دلش می نویسد...و تو هم مانند دیگران نظاره گری

بی زبانـــــــــی

به دست اینجانب صفحه ای از نا گفته های بنده صورت گرفته است و با نوشته هایی خالی از مهارت دل خوش به حضور سروران بر سر سفره ی دلم هستم...

بایگانی
آخرین نظرات
  • ۱۳ مرداد ۹۳، ۱۴:۴۹ - saba
    آفرین

سیر از خنده ام این روزها

چهارشنبه, ۱۸ تیر ۱۳۹۳، ۰۷:۳۸ ب.ظ

می دانی؟؟؟....!!!

این روزها سیر میخندم.........!!!....بی تظاهر....از ته دل...

..................................................

درست مثل وقتی که در آغوش دیگری از شادی حالت را نمی فهمیدی....!!!!!!

 

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۱۸
قاصـدکـــــــ بی زبان

نظرات  (۴)

 بی خیال ...
بزار دنیا هر طور دلش میخاد بگذره
روزی تمام روستایی ها تصمیم گرفتند تا برای بارش باران دعا کنند

در روزی که برای بارش باران همگی دور هم جمع شدند

تنها یک پسر بچه با خود چتری داشت

این یعنی ایمان      
احمقم بودم اما... فکر میکردم دورم میگردند کسانیکه... دورم میزدند
تو به افتادن من در خیابان خندیدی و من همه حواسم به چشمان مردم شهر بود که عاشق خنده ات نشوند...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی

کد ِکج شدَنِ تَصآویر

کداهنگ برای وبلاگ